دانلود کتاب تاریخ هرودت (جلد اول)
  کتاب تاریخ هرودت (جلد اول)



نام کتاب: کتاب تاریخش معروف است در جدول تاریخ هرودت ۱ – کلی یو  (نسخه تایپ شده)

نویسنده: هرودوت

مترجم: هادی هدایتی

انتشارات: دانشگاه تهران

سال نشر: ۱۳۶۲

زبان: فارسی

تعداد صفحات: ۱۵۴ صفحه

فرمت: PDF

حجم: ۲٫۲۳ مگابایت

هرودوت:

هرودوت (۴۲۵-۴۸۵ پیش از مـیلاد) بزرگ‌ترین تاریخ‌ نگار جهان باستان هست که او را پدر تاریخ نیز دانسته‌اند. کتاب تاریخش معروف است در جدول هر چند درون نگارش نبردهای ایران و یونان از هم ‌زبانان یونانی خود پشتیبانی مـی‌کند، کتاب تاریخش معروف است در جدول بخش مـهمـی از تاریخ باشکوه ایران باستان از نوشته‌های او یـا با کمک آن‌ها شناخته شده است. کتاب تاریخش معروف است در جدول شناخت کنونی ما از ملت ‌های کهن دیگری مانند بابلی‌ها، مصری‌ها، فینیقی‌ها، نیز که تا اندازه‌ی زیـادی از نوشته‌های او بـه دست آمده است. بـه نظر مـی‌رسد او نخستینی باشد کـه واژه‌ی هیستوری (History) را بـه معنای تاریخ بـه کار است. هِرودوت نخستین تاریخ‌ نگار یونانی‌زبان هست که آثارش که تا زمان ما باقی ‌مانده‌ است. پیش از هرودوت تاریخ‌ نگاران دیگری مانند کادموس، هلانیکوس، مـیتی‌لین، شارن و هکاته مـی‌زیستند کـه هرودوت درون جوانی آرزو داشته هست که روزی با آن‌ها از نزدیک آشنا شود. آن تاریخ ‌نگاران بیش‌تر درباره‌ی چگونگی بنیـان‌گذاری شـهرهای باستانی و شکوه و جلال خانواده‌های بزرگ و اشراف سخن گفته‌اند و اغلب با استدلالی خیـالی نسبانی را بـه خدایـان و قهرمانان باستان مـی‌رسانده‌اند. هرودوت درون جوانی نوشته‌های آنان را مـی‌خوانده و از افسانـه‌های خیـالی آنان لذت مـی‌برده است، اما بعد چندی دریـافته بود کـه شیوه‌ی تاریخ ‌نگاری آنان چندان درست نیست و آنان را بـه افسانـه‌پردازی و داستان ‌سرایی متهم ‌کرده است. او آن چنان نسبت بـه شخصیت‌های مورد علاقه‌ی خود بی‌توجه مـی‌‌شود کـه گاهی از روی تحقیر آن‌ها را “یونی” و “یونانی” مـی‌خواند و خود را از اهالی آسیـای صغیر دانسته هست (جلد دوم، بند ۱۶).

درباره زندگی هرودوت اطلاعات دقیقی درون دست نیست. دایره المعارف امریکانا، تاریخ تولد او را ۴۸۵ پیش از مـیلاد نوشته کـه با تاریخی کـه “هانری برگن” فرانسوی ذکر کرده است، پنج سال اختلاف دارد. علت این کـه اطلاعات ما از او دقیق و گسترده نیست، آن هست که هرودوت، برخلاف نویسندگان دیگر کـه در آغاز بـه شرح زندگی خود مـی‌پردازند، درون آغاز کتاب ۹ جلدی خود فقط بـه این جمله بسنده کرده هست که: «هدف هرودوت هالیکارناسی از ارائهٔ نتایح پژوهش ‌هایش درون این‌جا آن هست که گذر زمان، گرد فراموشی بر کارهای آدمـیان و دستاوردهای بزرگ یونانیـان و بربرها ننشاند و به‌ویژه علت درگیری‌ های این دو قوم روشن شود.» او درون سراسر کتاب از خود و زندگی شخصی خود یـادی نمـی‌کند و حتی پیرامون وطن خود نیز چیزی ننوشته است. با این همـه، از لابه‌لای متن کتاب او که تا اندازه‌ای مـی‌توان بـه شخصیت و روحیـات او پی برد. بخشی از دانسته‌های ما پیرامون زندگی و شخصیت هرودوت، نیز از زبان تاریخ ‌نگاران و نویسندگان کهن، مانند “سوئیداس” و “اتین بیزانسی” و متنی از ازوب بـه دست آمده است.

سوئیداس، هرودوت را فرزند “لیگزیس” و “دریو” معرفی مـی‌کند کـه در هالیکارناس (جنوب غربی ترکیـه) بـه روزگار فرمان‌روایی “آرتمـیس”، ملکه‌ی غیریونانی و ساتراپ ایران کـه هرودوت از او بـه نیکی یـاد مـی‌کند، چشم بـه جهان گشود. اما نام پدر و مادر او ریشـه‌ی یونانی ندارد و منحصر بـه فرد بـه نظر مـی‌رسد. از این رو، “جرج سارتن” احتمال مـی‌دهد کـه این‌ها نام‌ها شرقی باشند کـه کم و بیش رنگ یونانی بـه خود گرفته‌اند و اگر چنین باشد، هرودوت را مـی‌توان شرقی یـا دست‌کم نیمـه ‌شرقی دانست کـه به شدت تحت تاثیر یونانیـان و ایرانیـان قرار گرفته بود. شاید بـه همـین دلیل باشد کـه پلوتارک، تاریخ ‌نگار یونانی، هرودوت را بیگانـه‌پرست معرفی کرده است.

در آن زمان کـه هرودوت درون هالیکارناس، درون جنوب غربی آسیـای صغیر، کـه یک مـهاجرنشین یونانی و زیر فرمان اپراتوری پارس بود، بـه دنیـا آمد، “داریوش هخا” درون ماراتون مـی جنگید و ۳۵ سال از مرگ “پسامـیک سوم”، آخرین فرعون مصر، و نزدیک ۴۰ سال از شکست “نبونید”، پادشاه بابل، از کوروش هخامنش مـی‌گذشت. او درون خانواده‌ای پا بـه عرصه وجود گذاشت کـه همـه آن‌ها اهل فضل و معرفت بودند. پدرش، لیگزیس و عمویش، پانیـازیس اسطوره‌ها و داستان‌های کهن یونان را بـه خوبی مـی‌دانستند. بـه ویژه، پانیـازیس کـه همـه‌ی افسانـه‌ها و اسطوره‌های یونان باستان را به منظور او تعریف کرده است. بی جهت نیست کـه هرودوت، مقصود از تاریخ را بیـان رویدادهای گذشته مـی‌داند و آن را استوریـا یعنی داستان نامـیده هست که واژه History بـه معنی تاریخ از آن گرفته شده است.

هرودوت بـه کمک عمویش، پانیـازیس، کـه شاعر شناخته شده‌ای بود، زبان ایونی را کـه زبان ادبی یونان باستان بود، فرا گرفت و تاریخ خود را بـه آن زبان نوشت. هرودوت بعد از فراگیری زبان ادبی یونان، بـه کتاب تاریخ “هکاته”، کـه پیش از او درون ایونی (یونان) زندگی مـی‌کرد، دست یـافت و اطلاعات سودمندی از دنیـای متمدن پیش از زمان خود بـه دست آورد. اما بیش‌تر اطلاعات تاریخی خود را از سفرهایش بـه جاهای گوناگون جهان بـه دست آورد. او جوانی نورسته‌ بود کـه در شـهر هالیکارناس شورشی علیـه فرمان‌دار شـهر، لیگدامـیس، رخ داد کـه هرودوت درون آن شرکت داشت. آن شورش بـه شدت سرکوب شد و عموی هرودوت کشته شد، اما هرودوت و خانواده‌اش توانستند از آن شـهر فرار کنند و به “ساموس” بروند. آنان از آن جا بـه ساحل دریـای سیـاه و سرانجام بـه سرزمـین سکاها کوچ د.

پس از مدتی هرودوت بـه “سارد”، پایتخت لیدی رفت و از تسهیلاتی کـه سازمان اداری منظم هخا به منظور پیمودن راه شاهی ایجاد کرده بود، بهره گرفت و روانـه کشور پارس شد. بعد از ایران بـه بابل رفت. درون هر کشور و ناحیـه، ‌به کاهنان پرستشگاه‌ها و آگاهان بـه احوال گذشته سرزمـین‌ها مراجعه مـی کرد و از آنان اطلاعات بـه دست مـی‌آورد. بعد از پایـان پژوهش‌هایش درباره‌ی تمدن مـیان‌ رودان بـه فینیقیـه رفت و از دریـانوردان چیره‌دست و آگاه آن‌جا پرسش‌هایی کرد و درباره اوضاع مدیترانـه، جزیره‌های آن، تنگه‌ی هرکول (جبل الطارق) و غیره، چیزهایی شنیده و یـادداشت کرد. سپس بـه مصر رفت و از دلتای نیل که تا منطقه آسوان و سرچشمـه‌های نیل را بازدید کرد و تحت تاثیر شکوه اهرام و آرام‌گاه‌های فرعون‌های مصر قرار گرفت. هرودوت درون نوشته‌های خود، تمدن مصر را مرهون وجود رود نیل مـی‌داند. جمله معروف «مصر آورده نیل است»،که بیش‌تر تاریخ ‌نگاران آن را بیـان کرده‌اند، از جلد دوم تاریخ هرودوت برداشت شده است.

هرودوت بعد از مصر مدتی درون آتن اقامت کرد و به نوشته ‌هایش نظمـی خاص داد و سپس بـه هالیکارناس رفت و چون وطن خود را درون ناامنی دید، دوباره آن جا را ترک کرد. چون شنیده بود کـه عده‌ای از ایونی‌ها شـهر مـهاجرنشینی بـه نام “توریوم” درون را درون جنوب ایتالیـا ایجاد کرده اند، بـه آن جا کوچ کرد و بقیـه‌ی تاریخ خود را درون آن شـهر تنظیم کرد. سرانجام، هرودوت بعد از سفرهای زیـادی کـه او را تکیده و رنجور کرده بود، درون همان شـهر درون ۴۲۵ پیش از مـیلاد درون ۶۵ سالگی درگذشت و در مـیدان مرکزی شـهر مدفون شد. او بـه اندازه‌ای بـه توریوم علاقه مند بود کـه آنجا را وطن دوم خود نامـیده است.

شگفت‌انگیز این که، این تاریخ ‌نگار بـه ظاهر یونانی، آن اندازه درون مـیان مردم یونان، حتی خواص و اهل علم و فلسفه و تاریخ، ناشناخته بود کـه حتی ارسطو فیلسوف برجسته‌ی آتن درون یکی از آثار خود، وطن هرودوت را شـهر توریوم معرفی کرده است. جای این پرسش نیز هست کـه چرا این تاریخ ‌نگار بـه ظاهر یونانی بیش‌تر زندگی خود را درون سرزمـین‌های زیر فرمان ایرانیـان سپری مـی‌کند و طی زندگی خود زمان اندکی را درون آتن مـی‌ماند. او حتی درون زمان بازنشستگی، کـه به ‌ناچار وطن اصلی خود را ترک مـی‌کند، بـه مـهاجرنشینی درون جنوب ایتالیـا مـی‌رود کـه چندان زیر نفوذ آتنی‌ها نیست. بـه نظر مـی‌رسد آتنی‌ها او را بیگانـه مـی‌دانستند و به عنوان شـهروند آتنی نپذیرفته بودند. با این همـه، بـه بیـان “راولین‌ سن”، باستان ‌شناس انگلیسی کـه تاریخ او را بـه انگلیسی ترجمـه کرده است، پی بردن بـه این کـه چه دلیلی هرودوت را کـه علاقه و مـیلی بـه جامعه‌ی آتن داشت، بـه ترک آن‌جا وادار کرد، دشوار است.

پیشینـهٔ تاریخ‌نگاری درون یونان باستان:

تا پیش از سدهٔ پنجم پیش از مـیلاد، از نظر تاریخ‌نگاری و ثبت وقایع، یونانیـان فقط اشعار حماسی و سرودهای اساطیری را مـی‌شناختند و با نگارش وقایع و رویدادها، سالنامـهٔ حوادث و جدول وقایع آشنا نبودند و اساساً درون این دوره یونانیـان خط نداشتند. ظاهراً نخستین فردی کـه به بررسی انتقادی تاریخ یونان پرداخت و سعی کرد تاریخ را از اسطوره جدا کند، هکاته بود. وی درون کتابی تحت عنوان شجره‌نامـه‌ها، سرگذشت خدایـان و قهرمانان یونان را بـه ترتیب تاریخ توضیح داده است. هرچند او درون این اثر نسل خود را بعد از ۱۶ نسل بـه یک موجود خداگونـه مـی‌رساند، اما سعی داشته روایتی واقع‌بینانـه از اساطیر ارائه دهد.

در سدهٔ پنجم پیش از مـیلاد، درون دوره‌ای کـه به عصر طلایی یونان مشـهور است، شعر و درام بـه اوج کمال خود رسیده بود و نثر نیز رواج تمام داشت، سخنرانی، کـه بر اثر دموکراسی و نظام قضایی رونق یـافته بود، یکی از مـهم‌ترین عناصر فرهنگ یونان شد و با شور و شوق تمام مورد توجه قرار گرفت. یونانی‌ها احتمالاً تفاوت بین تاریخ و شعر حماسی را دریـافته بودند و برای تاریخ دو مشخصه قائل بودند: تاریخ بـه نثر هست ولی شعر حماسی منظوم هست و دیگر اینکه تاریخ واقعیت‌های گذشته را از تصورات و خیـالات پیشین جدا مـی‌کند.

در سال ۴۶۶ پیش از مـیلاد، کوراسیراکوزی رساله‌ای نوشت بـه نام هنر کلمات و قصدش راهنماییـانی بود کـه مـی‌خواستند درون مجامع و محاکم سخن بگویند. گورگیـاس این فن را بـه آتنیـان آموخت و آنتیفون شیوهٔ آراستهٔ گورگیـاس را درون خطابه‌ها و رسالات خود بـه کار مـی‌برد و با آن جبههٔ اولیگارشیک را تقویت مـی‌کرد. با ظهور لوسیـاس، فن خطابه صورتی زنده‌تر و طبیعی‌تر بـه خود گرفت؛ ولی فقط سیـاستمداران بزرگی چون تمـیستوکل و پریکلس بودند کـه سخنرانی را از تصنع پاک ساختند و تأثیر آن را با سادگی و بی‌پیرایگی آشکار داشتند. سوفسطاییـان این سلاح را چنان تیز و نافذ ساختند و شاگردان‌شان چنان درون به کار بردن آن ورزیده شدند کـه چون اولیگارش‌ها درون ۴۰۴ پیش از مـیلاد قدرت را بـه دست آوردند، آموزش این فن را یک‌سره ممنوع داشتند. نثر دورهٔ پریکلس بـه تاریخ‌نویسی رونق و اهمـیت بخشید و در این دوران بود کـه تحقیق درون اعصار گذشته رواج یـافت و به محل و مقام انسان درون سیر زمان آگاهانـه توجه شد. هرودوت با نگارش تواریخ، تاریخ‌نویسی یونانی را آغاز کرد و آغازکنندهٔ راهی بود کـه بعدها نویسندگانی چون توسیدید،نوفون، دموستن، افلاطون و ارسطو کـه اکثر آنان اهل آتن بودند، آن را ادامـه دادند. تمرکز تاریخ‌نویسی یونانی بیش‌تر بـه تاریخ سیـاسی، نظامـی و دیپلماتیک محدود مـی‌شد و تاریخ اجتماعی و سیـاسی را نادیده مـی‌گرفت.

کتاب تواریخ:

کتاب هرودوت کـه تواریخ نامـیده مـی‌شود، نخستین تاریخ جهان هست که دربارهٔ آداب و رسوم اقوام و ملیت‌های گوناگون سخن گفته است. از دیدگاه مدرن، تواریخ شامل ابعاد تاریخ‌نگاری، قوم‌نگاری، جغرافیـا و توپوگرافی و همچنین حکایـات، شایعات، افسانـه‌ها و اسطوره‌هاست.  رویدادهای کتاب تواریخ از زمان پهلوانان اسطوره‌ای آغاز مـی‌شود و به نبرد یونانیـان و خشایـارشا ختم مـی‌شود. هرودوت بعد از شرحی کوتاه از دوران افسانـه‌ای، درگیری بین لیدی‌ها و یونانی‌ها را بیـان مـی‌کند و سپس هنگامـی کـه کرزوس به‌دست کوروش بزرگ شکست خورد، امپراتوری هخا مبنای کار هرودوت مـی‌شود. او درون شرح حوادث، مرتباً بـه وقایع آینده یـا گذشته گُریز مـی‌زند و افزون بر این، این تکنیک را نـه‌تنـها درون شرح رویدادهای تاریخی بکار مـی‌برد بلکه درون استفاده از مطالب جغرافیـا و قوم‌نگاری نیز از آن استفاده مـی‌کند. هرگاه قوم یـا شخص مـهمـی به منظور نخستین بار درون کتاب مطرح مـی‌شود، هرودوت تاریخچهٔ خاص او را که تا دورترین زمان ممکن دنبال مـی‌کند. اثر هرودوت بـه گفتهٔ خودش، بررسی دلایل وقوع جنگ بین ایرانیـان و یونانیـان هست که درگیری بین خشایـارشا و یونانیـان، یک سوم از حجم تواریخ را تشکیل مـی‌دهد. تواریخ با گزارش فتح شـهر سستوس توسط یونانیـان درون سال ۴۷۹ پیش از مـیلاد بـه پایـان مـی‌رسد؛ بنابراین هرودوت تاریخ معاصرش را شرح نمـی‌دهد زیرا اثر وی درون دههٔ ۴۲۰ پیش از مـیلاد منتشر شد. درون نتیجه، او واقعه‌نگار نبوده است.

گرچه هرودوت کتابش را تقسیم‌بندی نکرد ولی درون دورهٔ رنسانس آن را بـه ۹ کتاب یـا فصل‌های مختلف تقسیم د و هریک را بـه نام یک مـیوز (خدای هنر) خواندند. این تقسیمات گاهی با محتوای گزارش خود وفق ندارند، ولی درون هر صورت اکنون کاربردی سنتی یـافته‌اند و سبب مـی‌شوند که تا مراجعه بـه مطالب کتاب آسان شود. خدایـان هنرهای زیبا، کـه در اسطوره‌ها و افسانـه‌های یونانی از آن‌ها بسیـار یـاد شده، ۹ خدا بوده‌اند کـه هر یک از یکی از شاخه‌های هنرهای زیبا پشتیبانی مـی‌کرده است. خدای تاریخ، کـه “کلی‌یو” نام داشته، نخستین آن خدایـان بوده هست که نام جلد نخست تاریخ هرودوت هست و هشت جلد دیگر بـه ترتیب بـه خدایـان موسیقی، کمدی، تراژدی، ، شعر، غزل، اخترشناسی و سخن، اختصاص یـافته است.

کتاب اول: کلی‌یو (Clio)، خداوند تاریخ

با داستان‌های افسانـه‌ای و باور نی آغاز مـی‌شود و سپس بـه امپراتوری لیدی اشاره مـی‌کند و به چگونگی سقوط آن درون پی لشگر کشی کوروش اشاره مـی‌کند. او درون همـین جلد بـه معرفی ویژگی‌های قوم ماد و قوم پارس مـی‌پردازد. سپس ما را با قوم‌های یونی، دری و ائولی آشنا مـی‌کند و چون مـی‌خواهد از لشکرکشی کوروش بـه بابل یـاد کند، پیرامون بابلی‌ها و تمدن بابل نیز سخنانی مـی‌آورد. کتاب اول او با چگونگی کشته شدن کوروش بـه دست قوم ماساژت، کـه زنی دلیر فرمان‌روای آنـها بود، بـه پایـان مـی‌رسد.

کتاب دوم: اوترپ (Euterpe)، خداوند موسیقی

به شرح اوضاع مصر پرداخته، چگونگی تاثیر رود نیل بر تمدن مصر را بـه تفصیل بیـان کرده و در مورد مومـیایی اموات و شیوه‌های گوناگون آن و ساختن اهرام تحقیق کرده است. درون مورد نظر مصریـان درباره‌ی جانوران مـی‌گوید کـه خوک از نظر آنان ناپاک است. او درون این کتاب از سرزمـین ‌هایی کـه امروزه بـه آن‌ها خاور نزدیک مـی‌گویند نام مـی‌برد و درباره‌ی تمدن آن‌ها مطالبی نوشته است.

کتاب سوم: تالی (Thalie)، خداوند کمدی

زندگی کمبوجیـه و فتح مصر را شرح مـی‌دهد.

کتاب چهارم: ملپومن (Melpomene)، خداوند تراژدی

به چگونگی زندگی اقوام سکایی اشاره کرده هست و تصویری از زندگی شبان‌های درنده‌خوی سکایی کـه بر پشت اسب مـی‌جنگیدند و در گاری و ارابه زندگی مـی‌د، بـه خواننده اثر خود عرضه مـی دهد و سپس بـه اغراق گویی درباره جنگ های ایران و یونان مـی‌پردازد.

کتاب پنجم: تربپسیکور (Terpsichore)، خداوند

دنباله‌ی جنگ‌های ایران و یونان را شرح مـی‌دهد و در مورد جاده‌ی شاهی، کـه با کوشش قوم‌های گوناگون و به فرمان داریوش هخا بین سارد و شوش ایجاد شد، مـی‌گوید: «این راه از نقاط مس و امن مـی گذرد و در مسیر آن کاروان‌ سراهای عالی ساخته‌اند. درون هر پنج فرسنگ (یک منزل) یک کاروانسرا وجود دارد و در مجموع از سارد پایتخت لیدی که تا شوش ایران ۱۱۱ کاروان ‌سرا وجود دارد و چاپارها درون هر منزلی اسب تازه نفسی را بـه کار مـی‌گیرند.» هرودوت نوشته کـه چاپارها طی ۱۰ روز آن راه دراز را بـه طور کامل طی مـی‌د.

کتاب ششم: اراتو (Erato)، خداوند شعر اندوهناک

به چگونگی طغیـان مردم ایونی علیـه هخاان مـی‌پردازد.

کتاب هفتم: پولیم‌نی (Polymnie)، خداوند غزل

درباره تدارکات نظامـی خشایـارشا جهت حمله بـه یونان هست و اغراق‌گویی‌های زیـادی درون آن دیده مـی‌شود و در پایـان آن بـه نبرد ترموپیل مـی‌پردازد.

کتاب هشتم: اورانی (Uranie)، خداوند اخترشناسی

این کتاب بـه نبرد سالامـین مـی پردازد.

کتاب نـهم: کالیوپ (Calliope)، خداوند سخن ‌وری و شعر حماسی

به شرح جنگ پلاته و سرانجام شکست نـهایی سپاه ایران درون مـیکال اشاره دارد.

نکات جالب درون مورد تاریخ هرودوت:

• هرودوت درون ۲۴۰۰ سال پیش درباره هر کشوری کـه مطلبی شنیده بود، به منظور پی بردن بـه درستی مطالب آن، ‌دنیـای آن زمان را زیر پا گذاشت، ‌مانند همـین شیوه را توین ‌بی، تاریخ ‌شناس انگلیسی، و تاریخ ‌شناس آمریکایی، ویل دورانت، درون قرن بیستم انجام دادند. این دو تاریخ ‌شناس زمان ما همانند هرودوت فقط بـه نوشته های پیشینیـان بسنده ند، همان گونـه کـه هرودوت بـه آموزش‌ها و گفته‌های عمویش درون هالیکارناس و نوشته‌های تاریخ‌نگاران پیش از خود بسنده نکرد و ضمن سفر یـادداشت‌هایی را فراهم کرد. او درون این باره درون کتابش مـی‌گوید: «آن چه دیگران نقل کرده اند من درون کتابم آورده‌ام، لکن چنین نیست کـه همـه را بدون تمـیز باور کرده باشم، مگر این کـه در طی سفر های مکرر بـه حقیقت آن پی باشم.»

• هرودوت از هر سرزمـینی کـه مـی گذشت، گزارش تهیـه مـی کرد. این کار بـه زبان جامعه شناسان کنونی، تک‌نگاری نامـیده مـی‌شود. این نوع پژوهش تاریخی را درباره‌ی ملت ‌ها و تمدن ‌های گوناگون، تاریخ تحلیلی نیز مـی‌گویند، زیرا این تاریخ ‌نگار درون پنج سده پیش از مـیلاد، مرحله‌های جداگانـه‌ای از کوشش انسان‌ها را درون زمـینـه سیـاست، اقتصاد، اخلاق، تعلیم و تربیت، دین و دانش، ادب و هنر، درون یک تمدن کاوش مـی‌کرد. درون این روش هرودوت از جزو بـه کل پی مـی‌برد. بنابراین، کتابی کـه او نوشت فقط مجموعه‌ای از اطلاعات تاریخی نیست، بلکه رگه‌هایی از پژوهش‌های باستان ‌شناسی، فرهنگ عامـه و حتی اطلاعات جغرافیـایی است.

• هرودوت گزارش‌های خود را بر اساس مشاهده ‌های شخصی و گفت و گو با شخصیت‌های آگاه، کـه ممکن بود از مـیان دانشمندان و بزرگان قوم باشند، بـه دست مـی‌آورد. او درون برخی از جاهای کتاب خود «از پارسیـانی کـه در تاریخ بسیـار آگاه هستند» یـاد مـی‌کند و حتی آغاز کتاب اول او نیز بـه همـین عبارت است. با این همـه، از نام آن‌ها و چگونگی آشنایی خود با آنان سخن نمـی‌گوید. بـه نظر مـی‌رسد دست‌کم دو سنگ ‌نوشته‌ی دوران هخا از زندگینامـه دانشمندان – ‌های تاریخ او باشد. چرا کـه ماجرای بـه سلطنت رسیدن داریوش را با دقتی بیـان مـی‌کند کـه در سنگ ‌نوشته آمده است. با این همـه، هنوز بـه درستی نمـی‌دانیم کـه او چگونـه از محتوای آن‌ها آگاه شده است.

• کتاب تاریخ هرودوت از آن جایی کـه اطلاعات زیـادی درباره تاریخ باستان ملت‌های گوناگون دارد، هنوز هم مورد استناد تاریخ ‌شناسان است. با این همـه، از آن جایی کـه به علل حوادث نپرداخته و چندان تسلسل وقایع و اشخاص از حیث تقدم و تاخر تاریخی رعایت نکرده، گاهی درون پراکنده ‌گویی از اندازه بـه در مـی‌رود و محاسبه سال‌ها و تاریخ روی‌دادها و سلطنت‌ها را از روی دقت انجام نداده جنبه علمـی کامل ندارد. بعدها تاریخ ‌نگاران دیگر با مقارنـه قرار حکومت پادشاهان سرزمـین‌های گوناگون، سال درست رویدادهای گوناگون را بـه دست آورده‌اند.

• با وجود نادرستی‌هایی کـه در برخی از روایت‌های هرودوت دیده مـی‌شود، تاریخ او کمک زیـادی بـه تاریخ ‌شناسان و باستان ‌شناسان کنونی به منظور کشف زبان‌های باستانی و نیز رویدادهای مـهم تاریخی کرده است. به منظور نمونـه هرودوت درون جلد دوم کتاب خود درباره مصر نوشته است: «نکوس، فرزند بستامتیک، فرعون مصر، نخستینی بود کـه دست بـه حفر مجرایی زد کـه نیل را بـه دریـای اریتره (سرخ) متصل مـی‌کرد و سپس داریوش پارسی کار حفر آن را ادامـه داد.» چون “شامپلیون”، این مطلب را درون تاریخ هرودوت مطالعه کرد بـه این مسئله کنجکاو گردید و در همان مسیری کـه تاریخ‌ نگار یونانی از آن نام بود حفاری کرد و سنگ نوشته‌ای بـه دست آورد کـه روی آن بـه سه خط، یکی یونانی و دو خط مصری درون این باره مطالبی نوشته شده بود. او بعد از برابر هر واژه‌ی یونانی با یکی از واژه‌های هیروگلیف، راز خواندن آن را کشف کرد.

• بخش زیـادی از تاریخ هرودوت بـه پارس‌ها و مادها و ملت‌های زیر فرمان آنان اختصاص یـافته و نقطه اوج تاریخ او ،‌شرح جنگ‌های ایران و یونان از داریوش که تا آخر دوره خشایـارشا است. او درون کتابش آرزو مـی کند کـه روزی آزادی یونان را ببیند و شاهد نابودی دیکتاتوری هخا باشد. او ، بـه غیر از کوروش و داریوش همـه شاهان هخا را سبک سر و دیکتاتور خوانده است. درون مورد مسایل جنگی بیشتر ازیونانی‌ها طرفداری کرده هست و مـی گوید کـه جنگ ایران و یونان درون حقیقت جنگ بین دیکتاتوری آسیـایی و دموکراسی یونانی بوده هست و چنان چه ایرانی ها پیروز شوند، دیکتاتوری آسیـایی بر تمدن هلنی غلبه خواهد کرد. او هنگامـی کـه از شـهر آتن سخن مـی‌گوید، از آزادی سیـاسی مردم آن شـهر بـه نیکی یـاد مـی‌کند (جلد پنجم، بند ۷۸)، اما بـه درستی نمـی‌دانیم چرا او زندگی درون مـهاجرنشین توریوم را بر زندگی درون آتن ترجیح مـی‌دهد.

• هرودوت درون معرفی سپاه ایران درون جنگ های ایران و یونان راه اغراق را پیموده است. مـیرزا حسن‌خان پیرنیـا (مشیر الدوله) درون تاریخ ایران باستان درون مورد مبالغه گویی‌های هرودوت درون رابط با جنگ ایران و یونان مطالب زیـادی دارد. او پیرامون شمار سپاهیـان ایران کـه از تنگه‌ی بسفور گذشته و خود را به منظور یورش بـه آتن آماده مـی‌د، بـه این مبالغه‌ی هرودوت اشاره مـی‌کند کـه مـی‌گوید: «قشون ایران بـه دریـاچه‌ای رسید کـه پنج کیلومتر محیط آن بود و آب دریـاچه به منظور سیراب اسبان کفایت نمـی‌کرد.» مشیرالدوله جواب مـی دهد کـه اگر بر فرض ژرفای آن دریـاچه یک متر باشد، این دریـاچه آن اندازه آبش زیـاد خواهد بود کـه برای سیراب بیش از یک مـیلیون اسب کافیست و حال آن کـه همـه‌ی سپاه ایران از سواره و پیـاده بیش از ۳۵۰ هزار نفر نبوده است. درواقع، تاریخ هرودوت درون حکم گزارش یک خبرنگار جنگی هست که گاهی خبری را بدون تفسیر و اظهار نظر نقل مـی‌کند و گاهی هم راه مبالغه را درون پیش مـی‌گیرد.

ایرانیـان باستان از دیدگاه هرودوت:

• او درباره‌ی ویژگی‌های رفتاری بزرگ پادشاه هخا، کورش بزرگ، مـی‌نویسد: «کوروش مانند پدری مـهربان و رئوف هست که به منظور مردم کار مـی‌کند.» سپس اضافه مـی کند: «او مردی ساده، جفا کش، بسیـار عالی همت، شجاع و در فنون جنگ ماهر بود. او بود کـه ایـالت کوچک پارس را بـه یک مملکت بزرگ تبدیل کرد .» درون جایی دیگر مـی‌گوید کـه او با مردم بـه مـهربانی و پدرانـه رفتار مـی‌کرد و در جای دیگر او را «آقای آسیـا» مـی‌خواند. او درون داستان فتح لیدی بـه کوشش سپاهیـان پارس، از این نوآوری کوروش یـاد مـی‌کند کـه از شترها به منظور رم اسب‌ها سواره نظام لیدی بهره گرفت، چرا کـه بوی شتر باعث رم اسب مـی شود.

• هرودوت کمبوجیـه را نخستین نمونـه از پادشاهان ظالم شرقی مـی‌داند کـه به فساد گرایش داشته هست و مـی‌گوید: «او شخصی تندخو، بی‌تاب ،‌عاجز از کف نفس، درنده خود بود. داریوش کـه نمونـه بهترین حکم رانان شرقی هست ، دلیر ،‌ باهوش ، زیرک و در فن جنگ و صلح هنرمند و بنیـان گذار و استوار کننده و وسعت دهنده امپراتوری بود. خشایـار شا پادشاهی ستم گر، ‌ناتوان، طفل‌وار ولی بی‌رحم، خودخواه، سست عنصر و به آسانی تحت نفوذ درباریـان بود.»

• با این همـه، او این رفتار پادشاهان پارس را مـی‌ستاید کـه فردی را به منظور یک گناه کوچک بـه مرگ محکوم نمـی‌کنند و این کـه هیچ کدام از پارس‌ها حق ندارد به منظور یک گناه کوچک یکی از افراد خانواده‌ی خود را مجازاتی جبران ‌ناپذیر کند. آن‌ها باید: «نخست خوب بیـاندیشند و چنانچه کارهای بد مقصر از خدماتش از حیث تعداد و شدت بیش‌تر باشد، آن‌گاه مـی‌توانند تسلیم خشم و غضب شوند و او را مجازات کنند.»

• درباره تعلیم و تربیت پارس‌ها درون زمان کوروش مـی‌نویسد: «پارس‌ها مـی‌خواهند کـه از جوانان خود مردانی شجاع و پر تهور بسازند و داشتن فرزندان زیـاد را درون خانواده تشویق مـی‌کنند. همـه‌ی جوانان بایستی سوارکاری و تیراندازی را فرا گیرند. هر عملی کـه ارتکاب آن منع شده، صحبت از آن نیز ممنوع است. بـه عقیده پارس‌ها بدترین و ننگین ‌ترین کارها، دروغ گفتن و پس از آن قرض گرفتن است. استدلال آن‌ها این هست کهی کـه قرض مـی‌کند، گاه مجبور هست دروغ بگوید.»

• او پیرامون بهداشت درون مـیان پارس‌ها مـی‌گوید: «پارس‌ها مواد پاک مانند خاک و آب را آلوده نمـی‌کنند. آن‌ها درون مجراهای آب، ادرار نمـی‌کنند و آب دهان درون آن نمـی‌اندازند و دست روی خود را(در آن‌جا) نمـی‌شویند و حتی اجازه نمـی‌دهند کهی چنین کند. بر عما(یونانی‌ها)، مجراهای آب را چندان گرامـی نمـی‌داریم.»

• او وضعیت دین درون مـیان پارس‌ها و یونانی‌ها را مقایسه مـی‌کند و مـی‌گوید: «پارس‌ها درون زمـینـه دیـانت از یونانی‌ها متمایز هستند. آن‌ها عادت ندارند کـه برای خدایـان مجسمـه بر پا کنند و یـا معبد و قربان گاهی بسازند. برعکس، آن‌هاانی را کـه چنین کنند بـه دیوانگی متهم مـی کنند و علت آن بـه نظر من آن هست که آن ها هرگز مانند یونانیـان خصوصیـات بشری به منظور خدایـان خود قایل نبودند.» او پیرامون مراسم دینی پارس‌ها مـی‌نویسد کـه پارس‌ها به منظور قربانی به منظور خدایـان بـه جای پاکی مـی‌روند و پس از جاری نام خدا بر زبان بـه قربانی جانور مـی‌پردازند. او مـی‌نویسد: «کسی کـه قربانی را بـه خداوند هدیـه مـی‌کند، نمـی‌تواند فقط به منظور خود دعای خیر کند و باید به منظور سعادت و خوشبختی پادشاه و همـه‌ی مردم پارس دعا کند.»

• او پیرامون فرهنگ عمومـی پارس‌ها مـی‌گوید: «پارس‌ها عادت دارند روز تولد خود را جشن بگیرند. درون آن روز آن‌ها حق خود مـی‌دانند کـه غذایی مطبوع‌تر از غذای روز‌های دیگر بخورند. اعیـان و اغنیـا یـا اسب یـا شتر و یـا خری مـی‌کشند و آن را درون پارچه‌ای درون اجاق‌های بزرگی کباب مـی‌کنند. افراد بی‌چیز و فقیر بـه جانوران کوچک‌تر بسنده مـی‌کنند. پارس‌ها بـه طور معمول غذای مقوی سنگین کم‌تر مـی‌خورند. بیش‌تر بـه غذاهای سبک علاقه دارند کـه همـه را یک‌جا بـه سر سفره نمـی‌آورند. از این رو، پارس‌ها بر این باوراند کـه اگر یونانی‌ها فقط به منظور جلوگیری از گرسنگی غذا مـی‌خورند، به منظور آن هست که درون پایـان غذا چیز قابلی بـه آن‌ها نمـی‌دهند. درون صورتی کـه اگر درون پایـان غذا چیز شایسته‌ای به منظور آنان بیـاورند، باز هم بـه خوردن ادامـه خواهند داد.»

• هرودوت درباره‌ی آداب برخورد اجتماعی درون مـیان پارس‌ها چنین مـی‌گوید: «هنگامـی کـه دو نفر پارسی درون کوچه با هم روبه‌رو مـی‌شوند، بـه جای آن‌که بـه یکدیگر سلام ند، لب‌های یک‌دیگر را مـی‌بوسند. اگر یکی از نظر جایگاه اجتماعی از دیگری پایین‌تر باشد، روی گونـه‌های یک‌دیگر را مـی‌بوسند. اما اگر یکی از آن‌ها از خانواده‌ای پست باشد، درون برابر دیگری زانو بر زمـین مـی‌زند و سجده مـی‌کند. آن‌ها بـه آشنایـان نزدیک خود بیش‌تر اهمـیت مـی‌دهند و آن‌هایی کـه در فاصله‌ی دورتری زندگی مـی‌کنند، درون درجه‌ی دوم قرار مـی‌گیرند.»

• هرودوت پیرامون یکی دیگر از ویژگی‌های پارس‌ها، یعنی تقلیدپذیری، مـی‌نویسد: «پارس‌ها از همـه‌ی ملت‌های دیگر جهان بیش‌تر استعداد اخذ عادت‌ها و رسوم خارجیـان را دارند. به منظور نمونـه، چون آن‌ها لباس مادها را زیباتر از لباس ملی خود دیدند، آن لباس‌ها را پوشیدند» این تعریف از قوم پارس برخی از نویسندگان را بر آن داشته کـه تقلید ایرانیـان از فرهنگ غرب را بـه تاریخ دراز آن‌ها پیوند بدهند. اما حتما توجه داشت کـه قوم پارس بخشی از قوم‌هایی هست که ملت ایران را ساخته‌اند. بـه علاوه، درون همـین داستانی کـه هرودوت بیـان مـی‌کند، آن‌ها از یک قوم ایرانی دیگر، یعنی قوم ماد، تقلید مـی‌کنند کـه پیشینـه‌ی تمدنی و فرهنگی کهن‌تری داشتند و دست‌کم ۱۵۰ سال زودتر از پارس‌ها بـه تمدن روی آورده بودند.

شیوهٔ تاریخ‌نگاری هرودوت:

برخی معتقدند کـه هرودوت بـه فنیقیـه، بابل، ایران، مقدونیـه، مصر و سرزمـین سکاها سفر نمود. درون برابر، برخی پژوهشگران این ادعا را بـه چالش کشیده‌اند و حضور هرودوت درون بابل و ایران را نادرست مـی‌دانند. بـه هر حال، منابع مورد استفادهٔ هرودوت، غالباً روایت‌های شفاهی بوده‌اند و هرچه را دیده یـا شنیده، نقل و روایت کرده است. حتی با فرض حضور وی درون سرزمـین‌های ذکرشده، از اسناد دیوانی و تواریخ محلی استفاده نکرده، بلکه روایت‌های شفاهی مردمان این سرزمـین‌ها را ذکر کرده است. به منظور نمونـه هنگامـی کـه از مصر صحبت مـی‌کند، کاهنان مصر را مأخذ تحقیقات خویش معرفی کرده و مـی‌گوید کـه برای درستی سخن آنان بـه شـهرهای تِبِس و هلیوپولیس رفته که تا گفته‌های آنان را با روایت مردم آن‌جا نیز تطبیق دهد. اما برخی از پژوهشگران بـه این نکته با دیدهٔ شک و تردید مـی‌نگردند و اعتقاد دارند کـه هرودوت مـی‌کوشید که تا منابع روایت‌های خود را منابع شفاهی معرفی کند و بدین منظور یـا آن‌ها را مـی‌ساخت و یـا جعل مـی‌کرد. “ایمروار” عقیده دارد کـه هرودوت درون سرتاسر کتاب خود کوشیده که تا این پندار را حفظ کند کـه کارش گزارشی شفاهی است؛ حتی درون جاهایی کـه مـی‌دانیم یـا حدس مـی‌زنیم کـه بر پایـهٔ منابع مکتوب استوار است. اما هرودوت درون ذکر این روایـات شفاهی، اندکی دقت را با خوش‌باوری زیـاد مـی‌آمـیزد و روی‌هم‌رفته، کنجکاوی یک کودک درون وجود او بیشتر غلبه دارد که تا خوش‌باوری یک پژوهنده.

در پاره‌ای از موارد بـه آنچه نقل مـی‌کند و با عقلش درست نمـی‌آید ایراد مـی‌گیرد، اما بسیـاری سخنان بیـهوده را نیز بی‌آنکه درون صحت آن‌ها شک کند ذکر مـی‌کند. مثلاً از مورچه‌هایی یـاد مـی‌کند کـه اندازه‌شان از سگ بزرگ‌تر و از روباه کوچک‌ترند و مـی‌گوید شاه ایران چند رأس از این مورچه‌ها را درون اختیـار دارد. هرودوت بسیـاری از خرافات را بی‌تأمل مـی‌پذیرد و هرجا واقعه‌ای با اعتقادات مذهبی یـا گرایش‌های سیـاسی او درون تعارض نبود، دربست آن را مـی‌پذیرد. خود او مـی‌گوید: «من اگرچه وظیفه دارم آنچه را شنیده‌ام بازگو کنم، ولی بی‌گمان مجبور نیستم همـهٔ آن‌ها را باور کنم.» با این همـه، بسیـاری از این سخنان بیـهوده را بی‌آنکه درون واقع اجباری داشته باشد، باور کرده است.

روش تاریخ‌نگاری او، روش روایی است. بـه این معنا کـه پس از جمع‌آوری اطلاعات خام و دست اول و بررسی روایت‌های مختلف یک رویداد، روایتی کـه به نظر او بـه حقیقت نزدیک‌تر بوده را انتخاب نموده و ذکر مـی‌کند. درنتیجه علی‌رغم اینکه با چندین روایت مختلف آشنا بوده، غالباً فقط یکی از آن‌ها را روایت مـی‌کند. مثلاً دربارهٔ زندگی کوروش هخا مـی‌گوید: «با آنکه درون این باره سه روایت مختلف از ایرانیـان شنیده‌ام، آن روایتی را نقل مـی‌کنم کـه [مـی‌پندارم] بیش‌تر حقیقت دارد و کمتر بـه ستایش از کوروش پرداخته است.» یکی از ویژگی‌های تاریخ‌نویسی هرودوت آن هست که به‌نظر مـی‌رسد او هر روایت را جداگانـه بیـان مـی‌کند و ظاهراً قصد ندارد که تا گفته‌های منابع روایت‌های خود را به‌طور اساسی بازبینی کند و آن‌ها را حقیقی‌تر و منطقی‌تر ارائه دهد. درون عوض، از هر مکان تنـها یک روایت را ذکر مـی‌کند و هر روایت را از منبعی کـه مـی‌پنداشته از دیگران معتبرتر است، ذکر مـی‌کند.

عمو یـا عموزادهٔ هرودوت، شاعری حماسی بـه نام “پانیـاسیس” بود کـه با فرمانروای خودکامـهٔ هالیکارناس نیز مخالفت و مبارزه مـی‌کرد. از جزئیـات این مبارزه آگاهی درستی درون دست نیست، فقط مـی‌دانیم کـه پانیـاسیس بـه اعدام محکوم شد و هرودوت نیز بـه جزیرهٔ ساموس تبعید گردید. این همکاری نزدیک هرودوت و پانیـاسیس، نشان مـی‌دهد کـه هرودوت از عمو یـا عموزادهٔ خود تأثیر گرفته است. از نظر تاریخ‌نویسی، پانیـاسیس درون ۹ هزار بیت بـه شرح پهلوانی‌های هراکلس پرداخته و در هفت هزار بیت حماسهٔ کوچ ایونی‌ها را سروده بود و البته پیشگویی هم مـی‌کرد. درون برابر، هرودوت نیز از معجزات فراوان سخن مـی‌گوید، گفتهٔ غیب‌گویـان را با احترام تمام نقل مـی‌کند و صفحات کتاب خود را با ذکر پیش‌بینی‌های گوناگون پُر مـی‌سازد. تمام این موضوعات و ماجراهای گوناگون از پهلوانی‌های هراکلس گرفته که تا کوچ ایونی‌ها و آینده‌بینی‌ها، نکاتی هستند کـه در کتاب هرودوت بسیـار بـه چشم مـی‌خورند.

مکان و محیط زندگی هرودوت نیز درون تاریخ‌نگاری او دخیل بوده است. “هالیکارناس” کـه محل تولد وی بود درون ورودی خلیج سرامـیک واقع‌ شده و در نزدیکی آن، جزیرهٔ قرار دارد. این جزیره محفل اتحادیـه‌های صنفی پزشکان بود کـه نسب خود را بـه آسکِلِپیوس، خدای درمان مـی‌رساندند. اظهار نظرهای متعدد هرودوت درون زمـینـهٔ بیماری‌ها و درمان آن‌ها نشان مـی‌دهد کـه وی تحت تأثیر این محیط قرار گرفته بود.

هرودوت از نظر سیـاسی بـه “پریکلس”، سیـاست‌مدار اهل آتن گرایش داشت و از همـین‌روی بود کـه آنچه آتنی‌ها به منظور یونان انجام داده بودند و مورد انتقاد اسپارتی‌ها بود را مـی‌ستاید و در کتابش از اسپارت و دیگر شـهرهای رقیب آتن با لحن نامساعدی یـاد مـی‌کند. او همچنین از این جهت مورد سرزنش قرار گرفته بود کـه گاهی از جادهٔ بی‌طرفی و حقیقت‌جویی دور شده و وقایع را آن‌چنان‌که خواست هواخواهان پریکلس بوده شرح داده است؛ زیرا هدف اصلی وی خوش‌آیندی آتنی‌ها و دفاع از سیـاست پریکلس بود و ظاهراً خود را چندان پایبند نقد و بررسی مأخذ نمـی‌دید. بـه دیگر سخن، هرجا کـه ذکر رویدادهای او با مصلحت آتنی‌ها و سیـاست پریکلس منافاتی نداشت، بی‌تعصب و بی‌طرف بود ولی هرگاه منافع آتن درون مـیان بود، بسیـاری سخنان بیـهوده را بی‌آنکه درون صحت آن‌ها شک کند، بازگو مـی‌کرد.

از نظر مذهبی، هرودوت بـه خدایـان و الهه‌های یونانی معتقد بود و مشیت الهی را حاکم بر تاریخ مـی‌دانست. درون برخی از موارد، بـه بعضی افسانـه‌ها کـه از دخالت خدایـان درون امور عالم حکایت دارند صبورانـه لبخند مـی‌زند و حتی درون توجیـه آن‌ها، علل طبیعی نیز بیـان مـی‌کند. به منظور نمونـه، هنگامـی کـه کرزوس درون تل هیزم قرار داشت و شعله‌های آتش از هر سو زبانـه مـی‌کشیدند و راهی به منظور خاموشی آن نبود، «کرزوس بـه درگاه آپولون دست بـه دعا برداشت و با صدای بلند از آن ایزد خواست درون قبال پیشکش‌های گران‌بهایی کـه تقدیمش کرده است، وی را از خطر برهاند. ناگهان آسمان صاف کـه بادی نیز نمـی‌وزید پُر ابر شد و طوفانی برخاست و باران تندی بارید و آتش خاموش شد.» درون برابر، درون پاره‌ای از موارد عاقلانـه و منطقی مـی‌اندیشد و علل مذهبی را بـه کناری مـی‌نـهد و به جستجوی علت‌های طبیعی مـی‌پردازد. ویل دورانت معتقد هست که چنین تغییری درون بینش هرودوت ناشی از شنیدن عقاید سوفسطاییـان درون اواخر عمر وی بوده است.

نظرات مورخان و مشاهیر درباره هرودوت:

هرودوت درون زمان خود نویسنده بسیـار معروفی بود، گفته مـی‌شود کـه نوشته‌های خود را درون زمان بازی‌های المپیک درون آتن مـی‌خوانده است. دانشمندان سده‌های بعد عقاید متفاوتی درباره آثار او داشته‌اند:

اوسویوس، وقایع‌نگار معتبر قرن سوم مـیلادی ضمن گفتگو دربارهٔ سال‌های ۴۴۵ و ۴۴۶ پیش از مـیلاد، مـی‌گوید: «هرودوت کتاب خود را درون ملأ عام درون آتن خواند و به افتخار بزرگی نایل شد.»

پلوتارک اشاره مـی‌کند کـه هرودوت مورد توجه مردم آتن بوده و آنـها درون برابر ستایش شـهر آتن، ده تالان بـه او داده‌اند.

ارسطو او را افسانـه‌گو، ولی خوش بیـان و دارای قدرت نویسندگی دانسته‌ هست و بـه اشتباه‌های هرودوت درون علوم طبیعی اشاره کرده‌ است.

توسیدیدس کـه تاریخ جنگ‌های پلوپونزی را نوشته‌ است، مـی‌گوید: «هرودوت نثرنویسی بود کـه به حقیقت نویسی علاقه نداشت.»

کتزیـاس، پزشک دربار داریوش دوم و اردشیر دوم مواردی از نوشته‌های او را دربارهٔ کورش بزرگ، کمبوجیـه، داریوش و خشایـارشا تکذیب کرده‌است. (البته حتما توجه داشت کـه نوشته‌های خود کتزیـاس بـه طور گسترده‌ای از سوی دانشمندان و تاریخدانان معاصر رد مـی‌شود و او را یکی از یزرگترین جاعلان افسانـه‌ها و مطالب خلاف واقع و من درآوردی بـه شمار مـی‌آورند)

سیسرون، سخنور نامدار رومـی او را پدر تاریخ نامـیده، ولی درون عین‌حال بـه افسانـه‌گویی او هم اشاره کرده‌ است.

دیودور سیسیلی هم بـه افسانـه هائی کـه هرودوت وارد تاریخ مصر کرده، اشاره دارد.

ژوزف فلاویوس، مورخ یـهود و مان تُن، مورخ مصری هم معتقد بـه اشتباه درون روایـات او هستند.

استرابون، جغرافیدان نامدار مـی‌نویسد: بـه شعرای قدیم مانند هومر و هزیود بیشتر مـی‌توان اعتماد داشت که تا به هرودوت و مورخین دیگر عهد قدیم.

راولینسن، باستان‌ شناس انگلیسی، شیوه‌ی بیـان تاریخ هرودوت را درون مقایسه با پیشینیـان و هم‌دوره‌ای‌های او بی‌مانند مـی‌داند و مـی‌نویسد: «مقایسه‌ی سبک نگارش هرودوت با شیوه‌ی نگارشی کـه در زمان او معمول بوده است، تفاوت بین او و دیگران را به‌خوبی آشکار مـی‌کند و این تفاوت بـه اندازه‌ای هویدا بوده کـه شیوه‌ی تالیف او چونان شیوه‌ای تازه جلوه نموده و خواه ناخواه نام شریف پدر تاریخ را به منظور او بـه ارمغان آورده است.»

جرج سارتن شیوه‌ی کار هرودوت را بـه مانند شیوه‌ی جهانگردان بزرگی دیگری مانند “مارکوپولو” و “ابن بطوطه” مـی‌داند کـه گاهی سخنانی عجیب و حتی باور نی درون نوشته ‌های آنان بازتاب مـی‌یـابد. او هرودوت را استاد نثر ساده‌ی یونانی مـی‌داند کـه اثر او بـه یونانیـان فهماند کـه نثر نیز ممکن هست به اندازه‌ی شعر زیبا و گیرا باشد. سارتن هنر و افتخار بزرگ هرودوت را درون این مـی‌داند کـه از مردمان گوناگون و آداب و رسوم آنان سخن گفته هست و او را نـه تنـها پدر تاریخ کـه پدر دانش قوم ‌شناسی نیز مـی‌داند. سارتن درون کتاب تاریخ علم خود بـه برخی از نادرستی‌هایی کتاب هرودوت اشاره مـی‌کند، اما با اشاره بـه این کـه تاریخ خاورمـیانـه بی‌اندازه پیچ درون پیچ هست که حتی پژوهشگر امروزی نیز بـه دشواری مـی‌تواند کلاف درون هم ریخته‌ی رویدادهای آن را باز کند و سر رشته را بـه دست آورد، یـادآور مـی‌شود که: «نباید توقع داشته باشیم کـه یک مورخ باستانی بتواند این گونـه مطالب بغرنج را بـه صورت روشن و درست توضیح دهد و تفسیر کند. تاریخ هرودوت شامل اطلاعات فراوانی است، اما این کتاب با تاریخ‌هایی کـه امروزه نوشته مـی‌شود و ثمره‌ی قرن‌ها کار و کوشش است، قابل مقایسه نیست و نمـی‌توانسته هست که چنین باشد.»

عباس اقبال، تاریخ ‌شناس ایرانی نیز درون کنار اشاره بـه نادرستی‌هایی کـه در کتاب تاریخ هرودوت وجود دارد، از نقش او درون کشف رازهای تاریخ ایران درون زمان هخاان یـاد مـی‌کند و آن را بیش از هر چیز مدیون کتاب تاریخ هرودوت مـی‌داند. چرا کـه به نظر اقبال: «این کتاب درون عهد هخاان تالیف شده و مولف آن اهل سرزمـینی بوده هست که زیر فرمان ساتراپ‌های ایرانی اداره مـی‌شده است. از این رو، علاوه بر این کـه اطلاعات دقیقی درباره‌ی احوال اقوام ایرانی و پادشاهان مادی و پارسی و اخلاق و صفات و فضایل و درجه‌ی تمدن ایرانیـان باستان دارد، کلیددارانی شده هست تا بتوانند خط مـیخی ایرانی را بخوانند و تاریخ واقعی ایران قدیم را کشف کنند.»

هرودوت، تاریخ نویس یـا افسانـه گو؟

علی‌رغم گفته‌های برخی نویسندگان قدیم، تاریخ‌دانان معاصر ما معتقدند کـه وی با وجود افسانـه‌گویی درون نوشته‌هایش، از حقیقت زیـاد دور و به آن بی‌توجه نبوده‌ هست و صحت گفته‌های او را کشفیـات راجع بـه باستان شناسی و تاریخ و موارد مشابه تأیید مـی‌کنند و اگر درون جاهایی هم اشتباه‌هایی بـه چشم مـی‌خورد، تقصیر ازی هست که هرودوت از وی اطلاعات گرفته است، چون کـه روش کار او بیشتر مبتنی بر گفته‌های شفاهی معاصران وقایع بوده است، از جمله برخی مقامات و مسئولان دولتی و حکومتی کـه در حکومت‌های مادها و پس از آن هخاان صاحب منصب بوده‌اند. با این حال هرودوت درون برخی موارد از نوشته‌های مورخان و نویسندگان دیگر هم استفاده کرده است، مخصوصاً دربارهٔ نگارش وقایعی کـه با دوره او فاصله زمانی زیـادی داشته‌اند. از جمله یکی از موارد جالب کـه درجه صحت و امانت نوشته‌های او را نشان مـی‌دهد، ذکر اسامـی شرکت کنندگان درون کودتای داریوش بزرگ است، بـه طوری کـه نویسنده تنـها نام یک نفر از آن کودتاگران را اشتباه نوشته هست و البته درون آن مورد هم نام یکی از نزدیکان و منسوبان داریوش را ذکر کرده است. از همـین یک مورد مـی‌توان فهمـید کـه هرودوت درون نوشتن تاریخش که تا چه اندازه امـین و امانتدار بوده هست و اگر اشتباهی هم دیده مـی‌شود، از سوی منبعی هست که اطلاعات مزبور را درون اختیـار نویسنده گذاشته است، نـه شخص خود نویسنده و نویسنده درون این خصوص فوق‌العاده امانتدار بوده. دربارهٔ مطالب افسانـه آمـیز و داستان وار وی هم حتما گفت کـه به طور کلی تمام انسان‌هایی کـه در آن روزگاران مـی‌زیسته‌اند، چنان اعتقادات و نگرش‌هایی داشته‌اند و بی گمان هرودوت هم از این قاعده مستثنا نبوده است، علاوه بر این، وی نوشته‌هایش را گاهی اوقات درون ملأ عام و در حضور جمع مردم مـی‌خوانده هست و ناچار حتما مطالب سرگرم‌کننده و جالب توجه هم درون نوشته‌هایش مـی‌آورده هست تا شنونده مقداری مشغول شود و مطالب مزبور رال کننده نیـابد، “توسیدیدس” نویسنده “تاریخ جنگ های پلوپونزی” هم بـه این مطلب اشاره مـی‌کند و مـی‌گوید کـه نوشته‌های من خسته کننده تر هستند، چون کـه من فقط بـه بیـان اصل و جوهره حوادث مـی‌پردازم (در واقع توسیدیدس را “پدر تاریخ نگاری علمـی” مـی‌دانند).

روی هم رفته بیشتر محققین، هرودوت را مورخی مـی‌دانند کـه سعی بر نوشتن حقیقت داشته‌ است. از فرهیختگان یونانی گرفته که تا مورخین معاصر، از جمله “ویل دورانت” و “آرنولد توین ‌بی”، هرودوت را پدر تاریخ دانسته‌اند. بـه بیـان “هنری اس. لوکاس”، استاد تاریخ دانشگاه مـیشیگان، هرودوت شایسته‌ی این لقب است، زیرا همـه‌ی اطلاعات بشر قرن بیستم از ملت‌های مشرق باستان بـه ویژه، مادها، پارس‌ها، بابلی‌ها، یونانی‌ها، ایتالیـایی‌ها، فینیقی‌ها و مصریـان مرهون کوشش‌های اوست. اگر هرودوت نبود،‌ شامپلیون فرانسوی نمـی توانست خط هیروگلیف را بخواند زیرا هرودوت اطلاعات پراکنده‌ای از ملت‌های کهن درون کتابش بـه یـادگار گذاشته هست که همـین اطلاعات باعث برانگیخته شدن حس کنجکاوی تاریخ ‌شناسان و باستان ‌شناسان سده‌های جدید و در نتیجه کشف بسیـاری از حقیقت‌های تاریخی سده‌های باستانی آدمـی شد.

ترجمـه تاریخ هرودوت:

تاریخ هرودوت ابتدا درون قرن پانزدهم مـیلادی درون اروپا از یونانی بـه زبان لاتین ترجمـه شد. “هنری راولینسون”، شرق شناس معروف و کاشف خط مـیخی درون پادشاهی محمدشاه قاجار بـه عنوان مربی نظامـی درون فوج کرمانشاه بـه خدمت اشتغال داشت و ضمن همـین خدمت بـه کاوش و پژوهش درون زمـینـه کشف خط مـیخی همت گماشت و سرانجام موفق شد. اندکی بعد از کشف خط مـیخی توسط او، برادرش جرج راولینسون از آن اکتشاف مـهم تاریخی بهره گرفت و اولین ترجمـه کامل انگلیسی تاریخ هرودوت را با حاشیـه ها و توضیحات درون چهار جلد منتشر کرد. اولین ترجمـه مختصر تاریخ هرودوت بـه زبان فارسی درون زیر نظر اعتماد السلطنـه وزیر مطبوعات دولت ناصری درون تهران بـه چاپ رسید. ترجمـه دیگری و آن نیز هم مختصراً از روی نسخه ای کـه در ایـام جنگ جهانی دوم درون لندن چاپ شده بود توسط وحید مازندرانی و با مقدمـه “عباس اقبال” درون سال ۱۳۲۴ شمسی درون تهران منتشر شد. سپس درون سال های ۱۳۴۱ – ۱۳۳۸ دانشگاه تهران ترجمـه تازه ای مبتنی بر متنی فرانسوی بـه اهتمام هادی هدایتی درون ۵ جلد که تا کتاب ششم تاریخ هرودوت انتشار داد و نـهایتا هر نـه کتاب توسط مرتضی ثاقب فر ترجمـه و در دو جلد منتشر شد.

این ترجمـه پنج جلدی از تاریخ هرودوت در سال های ۱۳۴۱ – ۱۳۳۸  توسط دانشگاه تهران و مبتنی بر متنی فرانسوی با ترجمـه هادی هدایتی منتشر شده است. این ۵ جلد که تا کتاب ششم تاریخ هرودوت را (که جمعا نـه کتاب است) شامل مـی شود. نویسنده این شش کتاب را تحت عناوین كلی یو، اوترپ، تالى، ملپومن، ترپسیكور و اراتو كه بـه معناى خداوند تاریخ، موسیقى، كمدى، تراژدى، و حزین است، آورده است. مطالب كتاب بدون فصل ‏بندى خاصى بـه صورت سلسله‏ وار ذكر شده هست و مترجم كتاب تنـها با ذكر شماره‏ هایى قدرى از یكنواختى آن كاسته است. نثر كتاب از لحاظ طرز بیـان و شیوه انشاء از سادگى و روانى برخوردار هست و همـین سادگى و روانى لطفى خاص بـه نوشته هرودت داده كه آن را از نثر پیچیده و غامض قرون بعد ممتاز كرده است.

ترجمـه فارسى كتاب با استفاده از دو نسخه ترجمـه فرانسوى صورت گرفته و مترجم درون تكمـیل یـادداشت‏ها و توضیحات خود از حواشى یكى از نسخه ‏ها نیز استفاده كرده و پاورقى‏ هاى مفیدى را ارائه كرده است. درون ابتداى هر یك از مجلدات فهرست مطالب و در انتها نیز فهرست اسامى، اشخاص و اماكن آمده است. عناوین اصلی جلد اول کتاب عبارتند از:

فهرست مطالب

دیباچه

مقدمـه

توضیحی درباره اسامـی خاص

توضیح درباره واحد مقیـاس هائی کـه هردوت درون کتاب خود بکار

مقدمـه هردوت

نخستین اختلافاتی کـه بین یونانیـان و اقوام وحشی آسیـا رویداد

توضیح خارج از متن درباره مقدمـه هردوت

کلی یو

فهرست اسامـی اشخاص و اماکن





[دانلود کتاب تاریخ هرودت (جلد اول) - لی لی بوک | مرجع ... کتاب تاریخش معروف است در جدول]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 18 Jul 2018 08:19:00 +0000